ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم
ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم

رد پایت را میگیرم
وقتی کفشهایت را نگاه می کنم
یک عالمه نبض توی دلم می ریزد
کاسه سرم دافعه پیدا میکند
و چشمانم سقوط میکنند
این بار سقوط واقعا نشانه جاذبه است
تو ساکتی
اما صدای کفشهایت را می شنوم
در نبودنت
مکالمه جریان دارد همچنان
هاشور می زنم
اطرافت را از دوست داشتنت
زیر تابلو می نویسم
یکی بود یکی نبود
بد جور هم نبود
لبخند می زنی
لبخندت لحظه ی انهدام زمین است
فقط نگاهت میکنم
با دستانم
آنچه را کشیده ام
نگه داشته ام
تو را روی سینه ام می گذارم

فرزند

• دلبرم ...
من فرزند همان آدمی هستم...
که به خاطر حــــــــــــــــــــوا سیب را خورد !!

ﺍﺯ ﻣﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﮕﯿﺮ
ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﯽ شود ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ!...
ﺍﺯ ﻣﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﮕﯿﺮ!...
ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪﻫﺎﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ

کوچه

هیچگاه به کوچه بن بست ناسزا نگو...
رنج بن بست بودن برای کوچه کافیست!!!

دل

دل
بـرای
بـردن نبــود
که بـرای
بدست آوردن بود!
شایداین راز دلـهایی سـت
کـه بـردی امـا
سنـگ از آب درآمـدنـد!!!