ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم
ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم

هرزه


هــرزه می نامی
دخــتری را
که تـار مـویی بیـرون روسـری دارد
یا سـیگاری به دست
یا دست عاشقی... در دست
ولی مـن
هـرزه تـو را می خوانم
کـه هـر سخن بی اساسی
با ذهـن ات همـبسـتر می شود
و افکــاری این چنین
حـرام زاده
در دامـنـت می پـرورانـد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد