ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم
ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم


دهقــــان ِ فــــــداکــــــــــار !. . .

تــو در روزگــــــــــاری بزرگ شــدی ،که مــردی برهنه شد !

تــا زنــان و کــودکان زنــده بــمانــنــد . . .

امـّــا مــــن در روزگـــــــار تلــخــی نــفــس میــکــشــم ،

کــه زنــی بــرهــنه میشود !

تا کــودکش از گــرسنــگــی نمــیــرد . . . !!

هرزه


هــرزه می نامی
دخــتری را
که تـار مـویی بیـرون روسـری دارد
یا سـیگاری به دست
یا دست عاشقی... در دست
ولی مـن
هـرزه تـو را می خوانم
کـه هـر سخن بی اساسی
با ذهـن ات همـبسـتر می شود
و افکــاری این چنین
حـرام زاده
در دامـنـت می پـرورانـد