زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم
زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ ﮐـﻪ ﺑـﻐـﻠـﺖ ﮐـﻨـﻪ
ﺳـﺮﺗـﻮ ﺑـﺰﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﺳـﯿـﻨـﺶ
ﺁﺭﻭﻣـﺖ ﮐـﻨـﻪ
ﺣـُﺮﻡ ﻧـﻔـﺲ ﻫـﺎﺵ ﺗـﻨـﺖ ُ ﺩﺍﻍ ﮐـﻨـﻪ
ﻋـﻄـﺮ ﺩﺳـﺘـﺎﺵ ﻣـﻮﻫـﺎﺗـﻮ ﻧـﻮﺍﺯﺵ ﮐـﻨـﻪ
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﮐـﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﻡ ﮔـﻮﺷـﺖ ﺑـﮕـﻪ
ﻏـﺼـﻪ ﻧـﺨـﻮﺭﯼ ﻫـﺎ
ﻣﻦ ﮐــ ♥ـــﻨـــ ♥ـــﺍﺭﺗـــــــ ♥ ـــــــــﻢ....
رها
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ
سلام...
خیلی زیبا و با احساس بود...آفرین...