ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم
ستاره دریایی

ستاره دریایی

زن همسایه تنش را میفروشد و من کتابهای قدیمی ام را بین ما فاصله زیاد نیست هر دو مجبوریم

کوچه

به کوچه ای رسیدم که پیر مردی از آن خارج میشد ...
به من گفت : نــرو که بن بسته !
گوش نکردم و رفتم ...

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم پیر شده بودم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
جوجو(دانلودباز) شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:55 ب.ظ http://bir-jand.blogsky.com

حقیقت دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد